قصه اش در این وبلاگ را از پشت لپ تاپش , از کنار پنجره ی اتاق مطالعه اش , جایی در حوالی دانشگاه صنعتی شریف آغاز کرد. پرده اول : برج شیشه ای ساختمانِ مرکزی بانک تجارت , طبقه ی دهم , همان جایی بود که دخترک هر روز کارش را در اتاق کِلرینگ آغاز میکرد , و گاهی مانند دخترکان دیگر انقدر منتظر می ماند تا خانوم بلند قامت و سفید رو با آن عینک ته استکانیش از راه برسد و با ناز ایرادات سرور را رفع کند تا کار دخترکان آغاز شود .
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت